دید آن که پی من به خرابات از امیرعلیشیر نوایی غزل 91

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

دید آن که پی من به خرابات فنا رفت

1 دید آن که پی من به خرابات فنا رفت سرها چو حباب آمد و بر باد فنا رفت

2 در هجر تو آه دل من بوده که تا صبح گفتند خلایق که مگر باد صبا رفت

3 در راه به زهاد بسی عربده کردست آن کافر بد مست که دوش از بر ما رفت

4 غایب چو شد از ما دگر از ماش مجوئید او بود پری رفت و ندانیم کجا رفت

5 سر منزل عشق تو بود کوی فنا زانک هر چند که شاه آمد ازان سوی گدا رفت

6 رفت آن مه و گفتا که بیایم به برت زود آن شوخ بلای دل غمگین چه بلا رفت

7 آن روز که می شد صفت مردمی از خلق گویا ز همه بیشتر آئین وفا رفت

8 از صوفی رعنا چه صفا چشم توان داشت؟ کش عمر گرامی همه در زرق و ریا رفت

9 هر کس طرفی زد قدم از حادثه دهر زین حادثه فانی به خرابات فنا رفت

عکس نوشته
کامنت
comment