-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دید آن که پی من به خرابات فنا رفت سرها چو حباب آمد و بر باد فنا رفت
2 در هجر تو آه دل من بوده که تا صبح گفتند خلایق که مگر باد صبا رفت
3 در راه به زهاد بسی عربده کردست آن کافر بد مست که دوش از بر ما رفت
4 غایب چو شد از ما دگر از ماش مجوئید او بود پری رفت و ندانیم کجا رفت
5 سر منزل عشق تو بود کوی فنا زانک هر چند که شاه آمد ازان سوی گدا رفت
6 رفت آن مه و گفتا که بیایم به برت زود آن شوخ بلای دل غمگین چه بلا رفت
7 آن روز که می شد صفت مردمی از خلق گویا ز همه بیشتر آئین وفا رفت
8 از صوفی رعنا چه صفا چشم توان داشت؟ کش عمر گرامی همه در زرق و ریا رفت
9 هر کس طرفی زد قدم از حادثه دهر زین حادثه فانی به خرابات فنا رفت