فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

بنشست و ز رخ پرده برانداخته از فروغی بسطامی غزل 59

غزل 59 ام از 549 غزلیات

بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست

1 بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست کار من دل سوخته را ساخته برخاست

2 ماهی است چو با طلعت افروخته بنشست سروی است چو با قامت افراخته برخاست

3 پیداست ز بالیدن بالای بلندش کز بهر هلاک من دلباخته برخاست

4 چشمش پی خون ریختن مردم هشیار مستی است که با تیغ ستم آخته برخاست

5 افسوس که از انجمن آن ماه سیه چشم ما را همه نادیده و نشناخته برخاست

6 آن ترک نوازنده به سرحلقهٔ عشاق کز خاک درش با تن نگداخته برخاست

7 تا سایهٔ شمشاد تو افتاد به بستان بر سرو سهی دود دل فاخته برخاست

8 خندید به آیینهٔ خورشید فروغی تا صفحهٔ دل از همه پرداخته برخاست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست

شاعر شعر بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست چه کسی است ؟

شاعر شعر بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست فروغی بسطامی می باشد.

شعر بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست چیست ؟

قالب شعر بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست غزل است

مضمون اصلی شعر بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر