-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت زینب بشه تشنه که ای یاور ما ما برفتیم و تو دانی و دل غمخور ما
2 حال باز و به طناب است سر بیمعجر بخت بد تا به کجا میبرد آبشخور ما
3 هر کجا پا بنهد از دل و جاندیده نهیم قاصدی کز تو پیامی برساند بر ما
4 کربلا بهر تو و شام غم افزا از ما که رفاه با تو قرین باد و خدا یاور ما
5 دل ما خو نشد و این قوم به ما میخندند بکشد از همه انصاف ستم داور ما
6 شمر گر لطمه زند یا که سنان کعب سنان نتوان برد هوای تو دمی از سر ما
7 چشم پرسش نکند باز به ما زاده سعد رشک میآیدش از صحبت جانپرور ما
8 همرهی نیست به ما در سفر شام خراب بوی زلف تو مگر باز شود رهبر ما
9 دل (صامت) عقب ناقه زینب رفته است ای خوش آن روز که آید به سلامت بر ما