حکایت کرد ما را از عطار نیشابوری اسرارنامه 12

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

حکایت کرد ما را نیک خواهی

1 حکایت کرد ما را نیک خواهی که در راه بیابان بود چاهی

2 از آن چه آب می‌جستم که ناگاه فتاد انگشتری از دست در چاه

3 فرستادم یکی را زیر چه سار که چندانی که بینی زیر چه بار

4 همه در دلو کن تا برکشم من بود کانگشتری بر سر، کشم من

5 کشیدم چند دلو بار از چاه فراوان بار جستم بر سر راه

6 یکی سنگ سیه دیدم در آن خاک چو گویی شکل او بس روشن و پاک

7 برافکندم که تا سنگی گران هست ز دستم بر زمین افتاد وبشکست

8 دو نیمه گشت و کرمی از میانش برآمد سبز برگی در دهانش

9 زهی منعم که در پروردگاری میان سنگ کرمی را بداری

10 بچاه تیره در راه بیابان میان سنگ کرمی را نگه بان

11 حریصا لطف رزاقی او بین عطا و نعمت باقی او بین

عکس نوشته
کامنت
comment