- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت یاری، حزین بی دل را خلق را در فساد می بینم
2 همه مست شراب کبر و حسد همه غرق عناد می ببنم
3 وه چه آمد چه شد که نیکان را بدتر از قوم عاد می بینم؟
4 گفتم ای دوست، ترک عربده کن در تغافل، سداد می بینم
5 غمی از هیچ نیست یاران را جنس غیرت کساد می بینم
6 ...خرشان اگر حواله کنی از دهنشان زیاد می بینم