1 با گل میگفت بلبلی زار و نزار کآمد بچمن بهار و دل تنگ مدار
2 گل گفت: چو من بباد رفتم، تو بخاک آید بچمن خواه خزانف خواه بهار!
1 قاصدا، نامهای از کوی فلانی به من آر یعنی از یار من آن نامه که دانی به من آر
2 نامهٔ من ببر، اما به رقیبان منمای؛ گر توانی بدهش، ور نتوانی به من آر!
1 دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجات جویم؟! بکسیت آشنایی نه، کز آشنات جویم
2 تو گرانبها دری، چون من بینوات جویم؟! وگرت کسی فروشد، ز کجا بهات جویم؟!
1 حیات جاودان بخشد بعاشق لعل خندانت بود سرچشمه ی آب بقا چاک زنخدانت
2 نباشی گر تو شمع تربت ما نیست دلسوزی؛ که افروزد چراغی بر سر خاک شهیدانت!