1 با پسر گفت یک شبی مأمون کای در اقبال و بخت روزافزون
2 چون رسد نوبت خلافت تو حرص دنیا مباد آفت تو
3 هر که را از خلیفگی خدای نشود سیر نفس بد فرمای
4 سیر مشکل شود ازان زر و سیم که کشد گه ز بیوه گه ز یتیم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن یکی از همه جهان بجهد تا ز آسیب گمرهان برهد
2 کند از نفع و ضرشان حذری تا نبیند ز شرشان شرری
1 ای کشیده به کلک وهم و خیال حرف زاید به لوح دل همه سال
2 گشته در کارگاه بوقلمون تخته نقشهای گوناگون
1 عارفی گفت هر که یارم شد خصم جان امیدوارم شد
2 جوهر من مناسب خود یافت رویم از حق به جانب خود تافت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **