-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با پسر گفت یک شبی مأمون کای در اقبال و بخت روزافزون
2 چون رسد نوبت خلافت تو حرص دنیا مباد آفت تو
3 هر که را از خلیفگی خدای نشود سیر نفس بد فرمای
4 سیر مشکل شود ازان زر و سیم که کشد گه ز بیوه گه ز یتیم