عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عطار نیشابوری
عطار نیشابوری

گفت یوسف را چو از عطار نیشابوری منطق‌الطیر 58

منطق‌الطیر 58 ام از 5015 عذر آوردن مرغان

گفت یوسف را چو می‌بفروختند

1 گفت یوسف را چو می‌بفروختند مصریان از شوق او می‌سوختند

2 چون خریداران بسی برخاستند پنج ره هم سنگ مشکش خواستند

3 زان زنی پیری به خون آغشته بود ریسمانی چند در هم رشته بود

4 در میان جمع آمد در خروش گفت ای دلال کنعانی فروش

5 ز آرزوی این پسر سر گشته‌ام ده کلاوه ریسمانش رشته‌ام

6 این زمن بستان و با من بیع کن دست در دست منش نه بی سخن

7 خنده آمد مرد را، گفت ای سلیم نیست درخورد تو این در یتیم

8 هست صد گنجش بها در انجمن مه تو و مه ریسمانت ای پیرزن

9 پیرزن گفتا که دانستم یقین کین پسر را کس بنفروشد بدین

10 لیک اینم بس که چه دشمن چه دوست گوید این زن از خریداران اوست

11 هر دلی کو همت عالی نیافت ملکت بی‌منتها حالی نیافت

12 آن ز همت بود کان شاه بلند آتشی در پادشاهی او فکند

13 خسروی را چون بسی خسران بدید صد هزاران ملک صدچندان بدید

14 چون بپا کی همتش در کار شد زین همه ملک نجس بیزارشد

15 چشم همت چون شود خورشید بین کی شود با ذره هرگز هم نشین

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفت یوسف را چو می‌بفروختند

شاعر شعر گفت یوسف را چو می‌بفروختند چه کسی است ؟

شاعر شعر گفت یوسف را چو می‌بفروختند عطار نیشابوری می باشد.

شعر گفت یوسف را چو می‌بفروختند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر گفت یوسف را چو می‌بفروختند چیست ؟

قالب شعر گفت یوسف را چو می‌بفروختند منطق‌الطیر است

مضمون اصلی شعر گفت یوسف را چو می‌بفروختند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر