🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ملا احمد نراقی

ملا احمد نراقی

ملا احمد نراقی
ملا احمد نراقی

گفت پیغمبر از ملا احمد نراقی مثنوی طاقدیس 233

مثنوی طاقدیس 233 ام از 647 مثنوی طاقدیس

گفت پیغمبر به پیغام آورش

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33

1 گفت پیغمبر به پیغام آورش کاین حسین و این سر و این پیکرش

2 کاش بودی صد حسینم در جهان کردمی قربان آن سلطان جان

3 گر حسین بن علی جان من است جان دل خوش بهر سلطان من است

4 گفت جبریل ای شه دنیا و دین ای امام خلق ای حق را امین

5 شرط این سودا بود اذن حسین هم رضای آن شفیع خافقین

6 گفت باید با حسین این راز را گفت هم انجام و هم آغاز را

7 پس طلب کرد آن شه گردون بساط نور چشم خویش را با صد نشاط

8 گفت با او از کرامتهای دوست وان نظرها و عنایتهای دوست

9 وان سر ببریده از او خواستن وز سر جان بهر او برخاستن

10 خون خود را در ره او ریختن خاک غم بر فرق عالم بیختن

11 جان شیرین در رهش درباختن سوختن پروانه سان و ساختن

12 این بشارت چون شنید آن سبط پاک رخ نهاد از بهر شکر حق به خاک

13 از پی تعظیم و تمجید و نیاز هم رکوع آورد بهر حق نماز

14 پس شکفتش همچو گل آن رخ که ماه سجده آوردی برش هر شامگاه

15 از نشاطش آن رخ گلگون شکفت با تبسم یا حیا و شرم گفت

16 من که باشم تا مرا باشد سری یا بود جانی مرا یا پیکری

17 جسم و جانم جمله در فرمان اوست لایق او گر بود قربان اوست

18 گرنه جان از بهر او می دادمی جان شیرین مژدگانی دادمی

19 لیک دارم از خدا من یک امید گر برآرد نیست ز الطافش بعید

20 رخصتم بخشد که بهر عاصیان در صف محشر گشایم من زبان

21 تا زبان عذرخواهی وا کنم جرمشان با مغفرت سودا کنم

22 چون برافتد پرده ای از انجمن در شفاعت برگشاید دست من

23 جان خود قربان امت می کنم می دهم جان و شفاعت می کنم

24 وحی آمد سوی پیغمبر ز رب ما بدادیم آنچه کرد از ما طلب

25 ما نخستین قطره خونش را بها از شفاعت می دهیم ای ذوالبها

26 وعده ی قربانی اش را ذوالجلال پس معین کرد روز و ماه و سال

27 کربلاشان شد منی عاشور عید کس چنین عیدی به عالم کی شنید

28 عید جمعی را و جمعی را عزا دیده کو تا با حقیقت آشنا

29 کو دلی اینجا بفهمد سوگ و سور تا که را ماتم شد و کی را سرور

30 دوستان را تا قیامت ماتم است سر به جیب درد و زانوی غم است

31 ای پی تسلیم و فرمان اله برد آن شب در حساب سال و ماه

32 وعده اش را چون شد ایام وفا بارها بستند سوی کربلا

33 ای مدینه جامه نیلی کن به بر از غم افشان خاک و خاکستر بسر

شعر قالب : مثنوی طاقدیس سبک : بازگشت ادبی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش

شاعر شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش چه کسی است ؟

شاعر شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش ملا احمد نراقی می باشد.

شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش چیست ؟

قالب شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش مثنوی طاقدیس است

سبک شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش چیست ؟

سبک شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش سبک بازگشت ادبی است

مضمون اصلی شعر گفت پیغمبر به پیغام آورش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ملا احمد نراقی

گفت پیغمبر از ملا احمد نراقی مثنوی طاقدیس 233

مثنوی طاقدیس 233 ام از 647 مثنوی طاقدیس
بنر