- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت آن عارف که با من گفت باز آن نگار روح بخش دل نواز
2 هر گناهی را بیامرزم ولی می نبخشم گر بجز من مایلی
3 گر تورا در دل هوای غیر ماست ترک آن دل کن که آتش را سزاست
4 هرکه با من غیر من انباز کرد هفت دوزخ را بخود در باز کرد
5 کین گنه کاریست کو معذور نیست این گنه در نزد ما مغفور نیست
6 از نبی آن حکم سرمد را عیان انه لا یغفر ان یشرک بخوان
7 وز نبی بشنو به صد بانگ و نوا کل ذنب ما سوی الاعراض را
8 رو بگردان آنچه می خواهی بگوی سوی ما آی آنچه می خواهی بجوی
9 دل به ما ده ما خریدار دلیم نی خریدار تن و آب و گلیم
10 گر نماز و روزه ات فرموده ام زان بسوی خود رهت بنموده ام
11 هم زکوة و خمس و هم حج و جهاد مطلب از جمله بود صرف فؤاد
12 تا بگردانی دل از مال و وطن از عیال و خانمان و جان و تن
13 روی برتابی از اینها یکسره روی آری سوی آن یار سره
14 معنی اینها همه یکسان بود روی دل کردن سوی جانان بود
15 زین سبب بیقصد و دل زینها یکی نیست مقبول خداوند اندکی
16 لیک میل دل بود آنجا قبول گرچه تن را از عمل باشد زهول