چنین گفت در گات‌ها از ملک‌الشعرا بهار منظومه‌ 2

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

چنین گفت در گات‌ها زردهشت

1 چنین گفت در گات‌ها زردهشت که بر دیو ریمن نمایید پشت

2 دروغ است هم‌دست اهریمنا ابا هر بدی دست در گردنا

3 به یزدان نیکی دهش بگروند دروغ از فریبندگان مشنوید

4 به هرمزد والا نماز آورید به یزدان یکایک نیاز آورید

5 گوش نیک دارید و نیکومنش کزین دو به نیکی گراید کنش

6 چو پندار شد خوب‌ و گفتار خوب شود بی گمان کار وکردار خوب

7 به نیکو منشت و گوشت و کنشت بیارای خود را چو خرم بهشت

8 برون و درون هر دو شایسته به نهاد خوش و خوی بایسته به

9 سخن‌ خوب‌‌ و دل‌ خوب‌ و خوش کار کرد چو این‌ هرسه‌ شد خوب‌،‌خوبست مرد

10 نیت گر بود خوب و گفتار بد درختی است خوش کاورد بار بد

11 منش گر بود زشت و گفتار نغز اناریست‌ خوش ظاهر و ترش‌ مغز

12 مکن بد اگرچه نه‌پیدا بود که پیروزی دیو شیدا بود

13 روان و تن خویش ورزنده دار به ورزیگری کشور ارزنده دار

14 تن لاغر و خاک نادیده ورز ندارد به نزد جهاندار ارز

15 اگر گرسنه روزی آری به شب گناهست نزدیک دادار رب

16 گناهی‌ست کان را ستغفار نه زمین تشنه و آدمی گرسنه

17 برون آرکهریز و آب روان بر آن آب بنشان نهال جوان

18 برافشان بهر مهر مه تخم پاک که درتیر مه زر ستانی ز خاک

19 میفکن درختی که بار آورد هم آن راکجا سایه می گسترد

عکس نوشته
کامنت
comment