1 اینچنین فرمود در تعریف خاموشی به خلق آنکه بر اهل جهان بعد از رسول الله مه است
2 خامشی به از سخن گفتن بود لیکن سخن گر بود در وصف خاموشی ز خاموشی به است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فروغ بادهٔ لعلی برافروزد چو رنگش را نقاب از پرنیان گل سزد حسن فرنگش را
2 نگاه نازپرورد تو بر کهسار اگر افتد به چشم شوخی مژگان بود رگهای سنگش را
1 چنان پرورده آغوش نزاکت در کنار او را که سنگینی کند پیراهن بوی بهار او را
2 به سیر گلشنش با این نزاکت چون توان بردن رسد ترسم ز موج نکهت گل زخم خار او را
1 ترا محرومی ارزانی زآغوش تپیدنها مرا صحرا به صحرا میبرد جوش تپیدنها
2 به جای شیر از طفلی ز بس خوناب غم خوردم مرا گهوارهٔ راحت شد آغوش تپیدنها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به