1 گفت شاها چو نهی و امر از توست قدرت و فعل زید و عمرو از توست
2 می کنی امر و می کنی امداد زید را در حصول فعل مراد
3 می کنی امر و می شوی مانع عمرو را کان شود ز وی واقع
4 این تفاوت میان شان ز چه خاست آن چرا ز اولیا و این ز اعداست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای علم هستی ما با تو پست نیست به خود هست به تو هر چه هست
2 ذات تو هم هستی و هم هست کن هست کن عالم نوی و کهن
1 زد به جهان نوبت شاهنشهی کوکبه فقر عبیداللهی
2 آن که ز حریت فقر آگه است خواجه احرار عبیدالله است
1 ساده مردی شد مسافر با پسر هر دو را بر یک خرک بار سفر
2 بود پای از محنت ره ریششان بر سر آن کوهی آمد پیششان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به