1 دگر گفتش که ای پیر معانی چگونه کرد باید زندگانی
2 چه نوع از پیش باید بردن این کار چه سان باید شدن این راه دشوار
1 چو بختم یار و دولت همنشین شد سعادت با من از هر در قرین شد
2 ز بعد منبع الاطوار جان بخش به میدان سخن راندم دگر رخش
1 چو شد در قصر، شاپور پری خوان پری رو را برآمد ناله از جان
2 عرق افکند و از خود رفت یک چند پس از یک لحظه افشاند از شکر قند