- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفت دلدارم که از هجران دلت خون میکنم گفتم ار خون شد ورا از دیده بیرون میکنم
2 نیست با بارم خلافی غیر از این مقدار بس گر بلا کم میکند من ناله افزون میکنم
3 گر که او شیرین شود من میشوم فرهاد او گر که او لیلی شود من کار مجنون میکنم
4 گر که با ما بر سر بیمهری و کین هست چرخ تکیه بر لطف و عطای ذات بیچون میکنم
5 در پی کشف حقایق با سری پرشور و شوق سپر در دامان کره و دشت و هامون میکنم
6 با تلاش و کوشش اندر راه کسب علم و فضل خویشتن را بینیاز از گنج قارون میکنم
7 مار اگر افسون شد و با ورد میگوید کمال اژدهای نفس را یک ورد افسون میکنم