1 گفت فیاض خان والا شان خنجر آن خدیو نیکو نام
2 آن بود بحر و بحر بی پایان این نهنگ و نهنگ خون آشام
3 باد آن را ز لطف حق دائم باد این را زیمن بخت مدام
4 خون بدخواه نامراد خضاب سینهٔ خصم کج نهاد نیام
1 غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
2 دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل
1 داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند در دل این آتش جانسوز نهان خواهد ماند
2 آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند
1 مهر رخسار و مه جبین شدهای آفت دل بلای دین شدهای
2 مهر و مه را شکستهای رونق غیرت آن و رشک این شدهای
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به