1 گفت چون شرع شریف استی کنون پای خود را من کشم ای ذوفنون
2 هرکه را شرع شریف آمد لقب پاکشیدن پیش او باشد ادب
3 کاشکی زین پیشتر گفتی سخن وارهانیدمان ز قید هر محن
4 این زبان آمد دلت را ترجمان چونکه دل نادان بود مگشا زبان
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آن شنیدستی که شاهنشاه دین پیشوای اولین و آخرین
2 سوی مسجد روزی از دولتسرای می شدی تا فرض حق آرد بجای
1 آن یکی را داد سلطان عزیز دست جلادی که خونش را بریز
2 هین بریزش خون به تیغ آبدار هم سرش را زود نزدیک من آر
1 از قضا فوجی ز زنگ تیره روی اندر آن شب هر طرف در جستجوی
2 از کسان راه جستندی نشان تا قصاص خود مگر یابند از آن
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **