-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از قفای زلف مشکین تو عنبر میدود در رکاب حلقهٔ گوش تو گوهر میدود
2 چون زلیخا در رهت ای یوسف گل پیرهن گه به دیوار آفتاب و گاه بر در میدود
3 رهروان را نیست آرامی، که همچون گردباد پا به دامن هرکه پیچیدهست بهتر میدود
4 قطرهقطره اشکم از لبتشنگی در راه شوق در سراغ آب، چون خیل سکندر میدود
5 میفروشد نکهت پیراهن او را صبا برگ گل در باغ هرسو از پی زر میدود
6 اشک میجوشد ز چشمم در قفای او سلیم پادشاهی رفته، وز دنبال، لشکر میدود