-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات کوته نشد ز دامن کس دست حادثات
2 بر زایران نگشت گشاده در عطا بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات
3 بی مجد دین صفی سلاطین نجیب ملک فخر زمانه صدر اجل سید الکفات
4 یوسف که داد لفظ خوش و عزم ثاقبش هم آب را طراوت و هم خاک را ثبات
5 آن مکرمی که بود بخیلی و ظلم را در ساعت ولادت او ساعت وفات
6 صدری که گشت پشت فتوت بدو قوی چون مملکت به تیغ و نبوت به معجزات
7 اکرام اوست خسته افلاک را شفا انعام اوست بسته ایام را نجات
8 عمری است خشم او که بود حاصلش اجل جانی است عفو او که بود صحتش حیات
9 چرخ است عدل او و معالی دراو نجوم آب است لفظ او و معانی دراو نبات
10 کلکش به رنگ زر شد و نشگفت اگر شده ست از بس که داد زایر او را به زر برات
11 ای صاحبی که در صفت جود و جاه تو واله شود تفکر و عاجز شود صفات
12 گر جاه را زکات بود جود را ثنا در مذهب مروت و در شرع مکرمات
13 جز بر تو نیست لایق از اهل زمان ثنا جز بر تو نیست واجب از اهل زمین زکات
14 بحری و هست گوهر تو مال و گوشمال ابری و هست قطره تو هیبت و هبات
15 از لفظ کوشش تو دو حرف است بیم و یاس وز دست بخشش تو دو رگ دجله و فرات
16 هست از نتایج کف و کلک تو بذل و فضل چونین شود نتیجه چونان مقدمات