هرگز صدا نبرده در این از جویای تبریزی غزل 760

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گوش

1 هرگز صدا نبرده در این بزم ره به گوش افتاده است رسم فغان همنشین خموش

2 نامم شنید غیر و سرافکنده شد روان چون سگ که خم نهد ر خود را ز درد گوش

3 دل زندگی مجوی ز بیگانه از سخن آری چراغ بزم بمیرد چو شد خموش

عکس نوشته
کامنت
comment