- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد خرمن امید را زآن کرده ام بر باد باد
2 آخر ای سرو چمن دل بنده بالای تست ور نه اول ما در فطرت مرا آزاد زاد
3 زادم از خون جگر تا کی کنی در هجر خویش بس بود ما را در این ره عشق مادر زاد زاد
4 دل که نبود آتشین در عشق تو بی آب به جان که نبود خاک ره در کوی تو برباد باد
5 چون ز گلزار رخت باد صبا آرد نسیم هر نفس گردد دلم زآن زلف چون شمشاد شاد
6 بر سر کوی هر شب میزنم فریاد و اه بود که از ما آیدت زین ناله و فریاد باد
7 گوش خوش میکن کمال از وعده جانان و بس زانکه من نشنیده ام کان بت کسی را داد داد