1 هرگز بمراد من فلک دور نکرد یکروز بشب نشد که صد جور نکرد
2 خون مژه بر چهره روان چیست مرا گر خسته دلم ز صدمتش غور نکرد
1 مرا خدای اگر عمر جاودان بدهد بجای هر سر مویم دو صد زبان بدهد
2 بصد هزار لغت هر زبان سخن گوید چنانک داد فصاحت گه بیان بدهد
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز