هرگز گدای میکده از از امیرعلیشیر نوایی غزل 87

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

هرگز گدای میکده از شاه غم نداشت

1 هرگز گدای میکده از شاه غم نداشت کز التفات پیر مغان هیچ کم نداشت

2 تنها نه من به خاک مذلت فتاده‌ام هرگز فلک بر اهل خرد جز ستم نداشت

3 دارم سفال کهنه میخانه پر شراب کین آیینه سکندر و این جام جم نداشت

4 در هجر گو بمیر هر آنکس که در وصال جور و جفای دلبر خود مغتنم نداشت

5 جز قامتت که سوی اسیران خرام کرد در باغ دهر سرو سهی این قدم نداشت

6 آن طفل شوخ مرغ دل خلق صید کرد با آنکه دام طره پر پیچ و خم نداشت

7 فانی به فکر آن دهن ار مرد نیست عیب کی بود کو عزیمت ملک عدم نداشت؟

عکس نوشته
کامنت
comment