رقم می زد قلم وصف لب لعل تو بر کاغذ از جامی غزل 167

رقم می زد قلم وصف لب لعل تو بر کاغذ

1 رقم می زد قلم وصف لب لعل تو بر کاغذ قلم شد نیشکر وز نیشکر غرق شکر کاغذ

2 تنک دل را چه طاقت پیش طعن حاسدان آری نیارد تاب زخم تیر چون باشد سپر کاغذ

3 بود کز زیر پا برداری و خوانی غم خود را به خون دل نویسم وافکنم در رهگذر کاغذ

4 نشاید بر تو باد گرم و سرد ای شمع می خواهم که چون فانوس سازم خانه ات را بام و در کاغذ

5 به کاغذهای رنگین چون بود مایل دل طفلان کنم در نامه تو لعل از خون جگر کاغذ

6 پیام رقت خود داد دل از کوی تو جان را چو آن یاری که بفرستد به یاری از سفر کاغذ

7 دل جامی ز بحر شعر باشد مخزن گوهر ازان مخزن به دامن می برد اینک گهر کاغذ

عکس نوشته
کامنت
comment