1 با هر تاری ساخته چون پود شوی با جمله همه زیان بی سود شوی
2 در دیده عهد دوست چون دود شوی زینگونه به کام دشمنان زود شوی
1 هزار خرمی اندر زمانه گشت پدید هزار مژده ز سعد فلک به ملک رسید
2 که شاه شرق ملک ارسلان بن مسعود عزیز خود را اندر هزار ناز بدید
1 مسعود پادشاه جهان کامگار باد بنیاد دین و دولت او پایدار باد
2 جاهش به فر و دولت و رایش به نور عدل گیتی فروز باد و زمانه نگار باد
1 ای خاصه شاه شرق فریاد چرخم بکشد همی ز بیداد
2 نا بسته دری ز محنت من صد در ز بلا و رنج بگشاد