1 عشق کرد آدم از ملک ممتاز نبود مردمی بدیده باز
2 گل بستان ندارد این همه لطف سرو را می نباشد این همه ناز
3 مرغ روحم بگرد شمع رخت همچو پروانه میکند پرواز
4 تا بغیر از توام نظر نبود در چشم از جهان نموده فراز
5 هر کس از بانگ عشق زنده نشد مرده آسا بر او کنند نماز
6 کیستم من کهن سمندر عشق امتحان کن در آتشم بگداز
7 عشق و تقوی مخالفند بهم کفر و ایمان کجا شود انباز
8 بعد از آلایشست آسایش بحقیقت رساندت زمجاز
9 مردم دیده گفت راز درون پرده خلق میدرد غماز
10 هر که بر دار رفت چون منصور نیستش فرق در نشیب و فراز
11 ناز او را خریدم آشفته چهره سودم بر آستان نیاز
12 روح من طوف میکند به نجف قالبم اوفتاده در شیراز
دیدگاهها **