- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 واحد است او به ذات خویش و احد وحدتی برتر از شمار و عدد
2 هر که را وحدتش شود مشهود از عدد فارغ است و از معدود
3 ساحت عزتش بود زان پاک که کند کس توهم اشراک
4 ره به امکان نیافت همتایش تنگنای محال شد جایش
5 گر خدا بودی از یکی افزون کی بماندی جهان بدین قانون
6 در فیض وجود بسته شدی تار و پود بقا گسسته شدی
7 همه عالم شدی عدم با هم بلکه بیرون نیامدی ز عدم
8 داند آن کش ز عقل باشد بهر که دو شه را چو جا شود یک شهر
9 سلک جمعیت از نظام افتد رخنه در کار خاص و عام افتد