واحد است او به ذات خویش و احد از جامی هفت اورنگ 3

واحد است او به ذات خویش و احد

1 واحد است او به ذات خویش و احد وحدتی برتر از شمار و عدد

2 هر که را وحدتش شود مشهود از عدد فارغ است و از معدود

3 ساحت عزتش بود زان پاک که کند کس توهم اشراک

4 ره به امکان نیافت همتایش تنگنای محال شد جایش

5 گر خدا بودی از یکی افزون کی بماندی جهان بدین قانون

6 در فیض وجود بسته شدی تار و پود بقا گسسته شدی

7 همه عالم شدی عدم با هم بلکه بیرون نیامدی ز عدم

8 داند آن کش ز عقل باشد بهر که دو شه را چو جا شود یک شهر

9 سلک جمعیت از نظام افتد رخنه در کار خاص و عام افتد

عکس نوشته
کامنت
comment