نکرده از دو عالم از حکیم نزاری قهستانی غزل 1074

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

نکرده از دو عالم دست کوته

1 نکرده از دو عالم دست کوته قدم نتوان زدن با سالک ره

2 نشد با خویشتن هم ره موحد دورنگی درنگنجدد حاش لله

3 درین ره پای بر جا باش چون قطب که هست از بی ثباتی در سفر مه

4 به حبل الله که نتوان مخلصی یافت وگر خود یوسفی بی حبل ازین چه

5 تفرج کن که یوسف در حضورست غلط کردم چه خواهد دید اکمه

6 تویی کثرت ز پیش خویش برخیز که یک ده را نباشد پیشوا دَه

7 ز فرط عشق واله شو نزاری چو عاشق نیست چه عاقل چه ابله

8 ز خود فارغ شوی گر آتش عشق فتد بر بنگه عقل تو نا گه

9 همه عالم پر از زهدست و توبه و لیکن مردمی باید منزه

عکس نوشته
کامنت
comment