1 نبرده لذت دیدار دلگشای تو را غلط به آینه، هر کس کند صفای تو را
2 به رهگذار تو صید کرشمه هاست دلم که ناز نرگس لیلی ست، نقش پای تو را
3 گداخت ناله من، آشنا و بیگانه خبر نشد دل بیگانه آشنای تو را
1 وفاپیشگان، دوستداران خدا را بگویید آن یار دیر آشنا را
2 که بیگانگی تا کی و چند، ظالم؟ چه شد مهربانی، چه آمد وفا را؟
1 لازم بود مکان طربناک، شیشه را کردم نهفته، در بغل تاک، شیشه را
2 حکم خرد به میکده جاری نمی شود اینجا ز محتسب نبود باک، شیشه را
1 درعشق شد به رنگ دگر روزگار ما تغییر رنگ ماست خزان و بهار ما
2 از خویش می رویم سبکتر ز بوی گل بر طرف دامنی ننشیند غبار ما