1 نبرده لذت دیدار دلگشای تو را غلط به آینه، هر کس کند صفای تو را
2 به رهگذار تو صید کرشمه هاست دلم که ناز نرگس لیلی ست، نقش پای تو را
3 گداخت ناله من، آشنا و بیگانه خبر نشد دل بیگانه آشنای تو را
1 بیا مستانه چاک پیرهن پیش صبا بگشا در فیضی به روی دیده های آشنا بگشا
2 ز ترک التفاتت، کام زهر آلوده ای دارم به دلجویی زبان غمزهٔ شیرین ادا، بگشا
1 از نالهٔ عاشق چه خبر بوالهوسی را آری خبر از درد کسی نیست کسی را
2 هر خیره سری چاشنی درد نداند از مائدهٔ عشق، چه قسمت مگسی را
1 همسر بوالهوس مدان، عاشق پاکباز را ز هر چش جفا مکن، مشرب امتیاز را
2 سینه حریف چون شود، آن مژهٔ دراز را دشنه شکسته در جگر، چنگل شاهباز را