-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای در میان جانم گنجی نهان نهاده بس نکتههای معنی اندر زبان نهاده
2 سر حکیم ما را در شوق لایزالی در من یزید عشقش پیش دکان نهاده
3 در جلوهگاه معنی معشوق رخ نموده در بارگاه صورت تختش عیان نهاده
4 از نیست هست کرده، از بهر جلوهٔ خود وانگه نشان هستی بر بینشان نهاده
5 روحی بدین لطیفی در چاه تن فگنده سری بدین عزیزی در قعر جان نهاده
6 خود کرده رهنمایی آدم به سوی گندم ابلیس بهر تادیب اندر میان نهاده
7 خود کرده آنچه کرده، وانگه بدین بهانه هر لحظه جرم و عصیان بر این و آن نهاده
8 بعضی برای دوزخ، بعضی برای انسان اندر بهشت باقی امن و امان نهاده
9 کس را درین میانه چون و چرا نزیبد هر کس نصیب او را هم غیبدان نهاده
10 عمری درین تفکر، از غایت تحیر گوش دل عراقی بر آستان نهاده