مرا دلیست ره عافیت رها کرده از عبید زاکانی غزل 96

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

مرا دلیست ره عافیت رها کرده

1 مرا دلیست ره عافیت رها کرده وجود خود هدف ناوک بلا کرده

2 ز جور چرخ ستم دیده و رضا داده ز خوی یار جفا دیده و وفا کرده

3 به کار خویش فرو رفته مبتلی گشته به درد عشق مرا نیز مبتلی کرده

4 هر آنچه داشته از عقل و دانش و دین ز دست داده و سر در سر هوی کرده

5 گهی ز بیخردی آبروی خود برده گهی ز بیخبری قصد جان ما کرده

6 به قول و عهد بتان غره گشته وز سر جهل خیال باطل و اندیشهٔ خطا کرده

7 عبید را به فریبی فکنده از مسکن ز دوستان و عزیزان خود جدا کرده

عکس نوشته
کامنت
comment