- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که دارد حسن سنگین دل گران گوش ترا ناله کی در خاطرت آرد فراموش ترا
2 گیرمت چون تنگ در بر سر مکش از من که نیست جامهای چسبانتر از آغوشم آغوش ترا
3 خوردن خونم چه غم گر گل کند زانرخ که هست زین شفق فیض دگر صبح بناگوش ترا
4 با خیالت تابکی خوابم چه خواهد شد شبی چون قبا دربر کشم سرو قباپوش ترا
5 از لبت میخواست کام از حسرتم تلخ آنکه داد این قدر جوش حلاوت چشمه نوش ترا
6 برق اگر در خرمن جانها زند نبود عجب جلوهای کز گوشوار در بد گوش ترا
7 گوشه چشمی نگاهی شرم حسن ار مانع است از سخن چون غنچه با ما لعل خاموش ترا
8 میزنی مشتاق پرلاف خرد کو جلوهای تا برد یکباره عقل و طاقت و هوش ترا