- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سکته کرد و مرد ایرج میرزا قلب ما افسرد ایرج میرزا
2 بود مانند می صاف طهور خالی از هر درد ایرج میرزا
3 سعدی ای نو بود و چون سعدی به دهر شعر نو آورد ایرج میرزا
4 از دل یاران به اشعار لطیف زنگ غم بسترد ایرج میرزا
5 دائما در شادی یاران خویش پای میافشرد ایرج میرزا
6 برخلاف آخر ز مرگ خویشتن خلق را آزرد ایرج میرزا
7 ای دریغا کانچه را آورده بود رفت و با خود برد ایرج میرزا
8 گورکن فضل و ادب را گل گرفت چون به گل بسپرد ایرج میرزا
9 سکته کرد و از پس پنجاه و پنج لحظهای نشمرد ایرج میرزا
10 مرد آسان لیک مشکل کردکار بر بزرگ و خرد ایرج میرزا
11 گفت بهر سال تاریخش بهار: وه چه راحت مرد ایرج میرزا