- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جائی امن آرامیده مرغی داشت ماوایی صدای شهپر شاهین برآمد ناگه از جائی
2 عقابی در رسید از اوج استیلا و پیش وی به جز تسلیم نتوانست صید ناتوانائی
3 شکارانداز صیادی برآمد تیغ کین بر کف فکند آشوب در وحشی شکاری بند برپائی
4 به برج خویش ساکن بود ثابت کوکبی ناگه چو سیمایش به بحر اضطراب افکند سیمائی
5 تنی کز جا نجنبیدی ز آشوب قیامت هم قیامانگیز وی گردید فرقد و بالائی
6 ز گرد ره به تاراج دل افتادند چشمانش چنان کافتند غارت پیشگان درخوان یغمائی
7 زبانی دادهاند از عشوه آن چشم سخنگو را که در گوش خرد صد حرف میگوید به ایمائی
8 زمین فرسایی از سجدههای شکر واجب شد که سر در کلبهٔ من زد کله بر آسمان سائی
9 پی عذر قدومت محتشم تا دم آخر بر آن در جبههسائی آستان از سجده فرسائی