-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میرمد صیاد، از نالیدن ما در قفس؛ وای بر مرغی که با ما مینهد پا در قفس
2 آنکه بست امشب رهم بر آستان از نغمه، کاش باشدش بر نالهٔ من، گوش فردا در قفس
3 جان برد از نالهٔ جانسوز من مرغی به باغ گر نبودم باز باید بود تنها در قفس
4 نو گرفتارم، به دلتنگی نکردم خو هنوز آه اگر غافل فتد چشمم به صحرا در قفس
5 بوی گل، هرگز پرافشانم به گلزاری نکرد؛ گاهگاهی دیدهام روی گل، اما در قفس!
6 تا به آواز که باشد گوش صیاد آشنا؟! بلبل اندر آشیان مینالد و، ما در قفس!
7 عندلیب باغ عشق آذر، بود کارش مدام ناله یا در دام، یا در آشیان یا در قفس!