1 با من سفیه کرد سفاهت ز جهل خویش مکروهم آمد آنکه مر او را شوم مجیب
2 او در سفه فزوده و من کرده حلم بیش چون عود کش فزون شود از سوز تاب و طیب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خرم صباح آنکه او ز اول که بگشاید نظر بیند همایون طلعت کشور گشای بحر و بر
2 صاحبقران بیقرین شاه زمان ماه زمین سلطان نظام ملک و دین فرخ رخ فرخنده فر
1 فرخنده باد مقدم دستور کامیاب بر روزگار دولت شاه فلک جناب
2 سلطان مشرقین که از اوج سروری رأیش فکند سایه رفعت بر آفتاب
1 شاه جهان چو رخش بمیدان در آورد مه را چو گوی درخم چوگان در آورد
2 آنشاه دین پناه که ارباب کفر را تیغش بعنف از در ایمان در آورد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به