- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر چشمه ی نوش لبش افتاد چو راهم زلف و زنخش بست و در افکند بچاهم
2 شمشیر کشیدست بقتل من از ابرو تا خلق بدانند که عشق است گناهم
3 عشق آمد و زدار دل و چشم آتش و آبی بر دامن ناپاکم و بر روی سیاهم
4 دوست فراقی که تغیر نپذیرد خوشتر زوصالی که بود گاه بگاهم
5 سودای خریداری من تا نهد از سر با خواجه بگویید که من بنده ی شاهم