1 دیریست که انتظار می داد مرا با وصل شبی قرار می داد مرا
2 گفتم مگرم دهد کناری ز میان از خود ز میان کنار می داد مرا
1 هرگز مه آزمای دگر آزموده را زیرا محل بوده نباشد نبوده را
2 گر جاهلی ستایش جاهل کند ولی نتوان ستود پیش خرد ناستوده را
1 مرا دلی ست ز تیمار بی دلی در وا معلق است به مویی چو ذره ای ز هوا
2 چو ذره مضطربم در هوای خورشیدی که زیر سایة زلفش خرد کند مأوا
1 وقت خواب است بینداز بتا جامه ی خواب ساقیا بیش مده می که خرابیم و به تاب
2 هرچه سر برکند از جیب قصب ماه زمین از رخ ماه قدح باید برداشت نقاب