1 دیریست که انتظار می داد مرا با وصل شبی قرار می داد مرا
2 گفتم مگرم دهد کناری ز میان از خود ز میان کنار می داد مرا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 به آب توبه فرو شستم آتش صهبا ز توبه تازه شدم چون گل از نسیم صبا
2 اسف همی خورم و غصه می کشم شب و روز که کرده ام به خطا روزگار عمر هبا
1 آن را که در فراق صبوری مسلم است آه از دلش که سخت تر از سنگ محکم است
2 بیچاره من که از تف دود دلم ز حلق بر هر نفس که میرود آهی مقدّم است
1 یار باریک میان تا ز کنارم برخاست رستخیز از دل بی صبر و قرارم برخاست
2 چند گریم که ز طوفان دو چشمم هر دم موج خوناب دل از بحر کنارم برخاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به