- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می خورد خونم به شوخی شاد و خندان آن پسر شیر مادر می خورد پنداری و مال پدر
2 تا معلم غمزه اش باشد که آموزد ادب جون ز شاگردست بسیاری معلم شوختر
3 بازی طفلان به خاک آمد شوم خاک رهش تا کند بازی کنان بر خاک راه خود گذر
4 چون به نیرش جان دهم سازید مرغی از گلم تا زند بر جای تیر اولم نبر دگر
5 ای مگس دور از لب یارم چور تار عنکبوت چون روی آنجا شکر خوردن مرا با خود ببر
6 سحر اگر دانستمی خود را مگس میساختم مینشستم بر لبش گستاخ و میخوردم شکر
7 از در خلوت چو دید آن زلف و آن عارض کمال در دعا پیچید چون شب بود نزدیک سحر