-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابروی تو را تا قلم صنع کشیده حیرت ز مه نو سر انگشت گزیده
2 خطی که نمایان شده بر گرد رخ او صادق نفسی سورهٔ اخلاص دمیده
3 جان طرفه همایی است که بازش نتوان دید این باز ز هر شاخ درختی که پریده
4 راهی است ره عشق که چون ما و تو بسیار تا بوده نفس رفته به جایی نرسیده
5 بیکاری ما به ز همه کار جهان است چون عاقبت کار که دیدیم که دیده؟
6 هرگز نبریدی ز گنه رشتهٔ کردار ناف تو مگر دایه به این کار بریده؟
7 دل فکر گنه دارد و لب توبه سعیدا کس مثل تو بی عار ندیده نشنیده