- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد که با دشمن توان گفت و توان کرد
2 گرفت از من دل و زد راه دینم ز دین و دل گذشتم قصد جان کرد
3 کی از شرمندگی با مهربانان توان گفت آنچه آن نامهربان کرد
4 منش از مردمان رخ مینهفتم ستم بین کآخر از من رخ نهان کرد
5 تو با من کردی از جور آنچه کردی من از شرم تو گفتم آسمان کرد
6 دو عالم سود کرد آن کس که در عشق دلی درباخت یا جانی زیان کرد
7 نه از کین خون هاتف ریخت آن شوخ وفای او به کشتن امتحان کرد