1 بر روی تو چرخ دست رد ننهاده یک، بر نگرفتهست، که صد ننهاده
2 بنیاد شکایت تو نهادی، ور نه معمار، بنای خانه بد ننهاده
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست خون پیاله ریختی و رنگ ما شکست
2 آگه نیم که سنگ کجا خورده شیشهام دانم که دل شکسته ندانم کجا شکست
1 مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست شب مرا به دم صبح آشنایی نیست
2 چو نقش زلف تو بندم چرا نریزم اشک که میرسد شب و در خانه روشنایی نیست
1 کنعانی ما را غم یعقوب نباشد تا چند کند صبر، دل ایوب نباشد
2 نرگس که سر افکنده به پیش، آفت دلهاست کی دل برد آن دیده که محجوب نباشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **