نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ از حزین لاهیجی غزل 900

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی

1 نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی بیگانه ام ز خود کرد، آواز آشنایی

2 در باغ می سراید، هر مرغ با نوایی دارد دم بهاران، پیغام آشنایی

3 گویند کیست در شهر، غارتگر شکیبت سروی ست سرفرازی، شوخی ست خوش ادایی

4 گرگان یوسف جان، ابنای روزگارند مردیم از غریبی، ای بی کسی کجایی؟

5 بازوی زال دنیا، چند افکند به خاکت؟ بی درد، پشت دستی، نامرد، پشت پایی

6 دامن کشان گذر کرد، یار از سر مزارم ای ناله های و هویی، ای گریه های هایی

7 تا آب رفتهٔ جان بازآوری به جویم قاصد بگو حدیثی، از لعل جانفزایی

8 از خون دیده در عشق، ساقی پر است جامم یا حبّذا نعیمی، فی جنهٔ الولایی

9 گفتی حزین بیدل، با دوریم بسازد الصّبرُ منک صعب یا منتهی منایی

عکس نوشته
کامنت
comment