نتوان داشت نگه باز زچشم از نشاط اصفهانی غزل 149

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

نتوان داشت نگه باز زچشم سیهش

1 نتوان داشت نگه باز زچشم سیهش دار از چشم بد خلق خدایا نگهش

2 جای رحم است بر آن بنده ی مسکین فقیر که برانند و ندانند چه باشد گنهش

3 نگهی جانب ما دلشدگان می نکنی دل چرا امیبری از کس چو نداری نگهش

4 قاصد یارم و با تیرگی بخت نشاط حرفی از جعد خطش دارم و چشم سیهش

5 بنده ی شاهم و بر روشنی چشم امید خطی از گرد رهش دارم و گرد سپهش

عکس نوشته
کامنت
comment