-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا صید افکنی زد زخم و بند افند در گردن به ابروی کمان دار و به گیسوی کمند افکن
2 هم از تندی هم از تمکینش تا آگه شوی بنگر محرف بستن تیغ و ملایم راندن توسن
3 سر آن شمع فانوس حیا گردم که از شوخی به جان خلق آتش در زند چون برزند دامن
4 به آن رخسار گندمگون جمالت راست بازاری که قرص آفتاب آنجا نمیارزد به یک ارزن
5 تو هرجا بگذری از سینهها آتش برافروزی برآید بوی یک گلشن ولی با دود صد گلخن
6 ز بس کز اتحاد معنوی آمیختم با تو نمیدانم در آغوش خیالت کاین توئی یا من
7 نخواهد مرد تا حشر ای همایون کوکب تابان چراغ محتشم کز پرتو مهر تو شد روشن