1 تا گرد رخ تو سنبل آمد بیرون صد ناله ز من چون بلبل آمد بیرون
2 پیوسته ز گل سبزه برون میآید این طرفه که از سبزه گل آمد بیرون
1 بنگر به جهان سر الهی پنهان چون آب حیات در سیاهی پنهان
2 پیدا آمد ز بحر ماهی انبوه شد بحر ز انبوهی ماهی پنهان
1 از خاک درت رخت اقامت نبرم وز دست غمت جان به سلامت نبرم
2 بردار نقاب از رخ و بنمای جمال تا حسرت آن رخ به قیامت نبرم
1 ای خالق ذوالجلال وحی رحمان سازندهٔ کارهای بی سامانان
2 خصمان مرا مطیع من میگردان بیرحمان را رحیم من میگردان
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما