به از صامت بروجردی کتاب التضمین و المصائب 2

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

به شاه تشنه جگر گفت زینب غمناک

1 به شاه تشنه جگر گفت زینب غمناک دمی که دید تن چون گلشن ز خنجر چاک

2 فتاده بیکفن و غرقه خون به دامن خاک تویی خلاصه ارکان و انجم و افلاک

3 بگو به خواهر زارت تو را چه بود گنه که بی‌گنه شده‌ای دستگیر هر روبه

4 نبود قاتلت از قتل تو مگر آگه غرص تویی ز وجود جهانیان ورنه

5 تویی که بود در آغوش مصطفات مکان تویی شد ز وجودت بنای کون و مکان

6 تویی که نوح نجی را رهاندی از طوفان تو مهر مشرق جانی به غرب جسم نهان

7 تویی که بر همه شاهان و سروران شاهی تویی که بر فلک عزت و علا ماهی

8 سبب ز چیست که مقتول تیغ بدخواهی تویی که آیینه ذات پاک اللهی

9 بپای خیز برادر که لشگر عدوان نمود اهل و عیالت اسیر و سرگردان

10 یکی است تشنه آب و یکی گرسنه نان همه ز قتل تو شادند و خرم و خندان

11 ربود شد شهادت عجب ز دست تو دل که گشتی این همه بر قتل خویشتن مایل

12 نموده بر دل ما لشگر غمت منزل همه جهان به تو گریان و تو ز خود غافل

13 ز گردش فلک کجروش کنم فریاد که در زمانه ز دست کسی گره نگشاد

14 مشو ز بیش و کم دهر (صامتا) دلشاد اگرچه مغربی آئی ز کائنات آزاد

عکس نوشته
کامنت
comment