- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا در خفیه دی میگفت یاری که بینم شاه را از تو غباری
2 چه گفتی باز گو تا هست باقی در آن حضرت مجال اعتذاری
3 بدو گفتم که تا اکنون جز اخلاص بحمدالله نکردم هیچ کاری
4 ولی گفتم ازو لایق نباشد پس از پیری شدن توزیع خواری
5 خصوصا در زمان شهریاری کریمی نامجوئی کامکاری
6 چو باد مهرگانی زر فشانی چو ابر نوبهاری در نثاری
7 چه نقصانست در مالش و گر هست کجا شد همت عالیش باری