دوشم آورد از چمن باد صبا پیغام گل از جامی غزل 577

دوشم آورد از چمن باد صبا پیغام گل

1 دوشم آورد از چمن باد صبا پیغام گل گفت منشین بی قدح چون لاله در ایام گل

2 عشرت امروز با فردا مینداز ای حریف نیست چندان فرصتی زآغاز تا انجام گل

3 نعره مستانه دارد همچو ما بلبل ولی ما ز جام گلرخی مستیم و او از جام گل

4 تنگ شد بی آن گل اندام قباپوشم چمن چون قبای غنچه دیدم تنگ بر اندام گل

5 در تمایل شاخ گل زان مست یادم می دهد وه که برد آرام من آن شاخ بی آرام گل

6 حرص نرگس بین که با آن سیم و زر چون دوخته ست روز و شب چشم طمع بر سفره انعام گل

7 وام شد در دور گل جامی بهای نقل و می دلق زهد اکنون گرو کن در ادای وام گل

عکس نوشته
کامنت
comment