- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار همسایه تو شد، دریاب همه اینست «خیر ما فی الباب »
2 هستی خود ببین و دوست ببین هم برین ختم گشت فصل خطاب
3 یک زمانم مجال می باید قصه کهنه و شب مهتاب
4 یار ما دربدر، بما نزدیک وقت از دست می رود، دریاب
5 بوی آن یار می رسد ز نسیم «افتح الباب، ایها البواب »
6 توبه از عشق کرد زاهد شهر از چنین توبه، توبه، یا تواب
7 بر دل و جان قاسمی بگشا در وصل، ای مفتح الابواب